سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق بی پایان

 

عصر یک روز بهاری زیرباران بیقرار

رد شدی از آخرین پیچ خیابان بهار

مثل گلبرگی عرق پوش از نوازشهای شرم

طعنه میزد گونه ات حتی به نارنج و انار

پیش از این آری اگر می دیدمت این سالها

رخنه در روحم نمی کرد این سکوت مرگبار

گفتمت بنشین ، برایم حرف تنهایی بزن

غیر عشق اینجاندارد هیچ حرفی اعتبار

بی توتکرار خزان است و زمستان و ستم

بی تو تقویمم تهی از عید و نوروز و بهار

بی تعارف از دلت می آید ای خوب نجیب

بعد چندین روز و ماه و سالهای آزگار

باز هم من باشم و تنهایی و دردی غریب

باز هم من باشم و شب پرسه های انتظار

ابرها رفتند و من ماندم و تنها جای پات

مانده بود از خواب دیشب روی پلکم یادگار


نوشته شده در چهارشنبه 88/12/26ساعت 11:43 صبح توسط الماس نظرات ( ) |

تولد من

دومین روز بهار

اشکی چکید بر زمین

اشکی از چشمانی کوچک

شب تمام شد و آنروز بود که برای اولین بار صبحی می دیدم

هر چند تصویری نیست

حال سالها گذشته و سالی بر سالهای زندگیم افزوده می شود

می شنوم از همه سو می گویند

تولدت مبارک

از همه شما دوستای عزیزم بابت تبریکای قشنگتون تشکر می کنم و برای تک تکتون بهترینها رو آرزو دارم

  موفق و موید باشید .

این کیک زیبا هم به مناسبت فرا رسیدن سال نو

و هم برای تولد من تهیه شده

گل یاسم بابت هدیه زیبات متشکرم


نوشته شده در چهارشنبه 88/12/26ساعت 7:30 صبح توسط الماس نظرات ( ) |

 

تکثیر می شوم در تو

لحظه ای هزار آئینه

در چرخش چشمانت

و رسوخ می کنم گوئی...

بنوش،

بنوش رنگ چشمانم را

در فنجان قهوه روزانه ات

سیاره من،

زیسته ام در تو

حق آب و گل دارم،

بر سرزمین آغوشت

و با هرنفست وزیده ام بر آبی دریاها

زنده گشته ام،

به اعجاز بوسه ات

بالغ شده ام

چنان کبوتری

در بلوغ سبز دستانت

و باور کن به اینجا

بی آبی رگهایت

غریبه ام به غریزه خویش...


نوشته شده در دوشنبه 88/12/24ساعت 10:21 صبح توسط الماس نظرات ( ) |

نشود فاش کسی آنچه میان من و تست

تا اشارات نظر نامه رسان من و تست

 

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و تست

 

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و تست

 

گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه ی عشق نهان من و تست

گو بهار دل و جان باش وخزان باش،ارنه

ای بسا باغ و بهاران که خزان من و تست

 

این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت

گفتگویی و خیالی ز جهان من و تست

 

نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل

هر کجا نامه ی عشق است نشان من و تست 

 

سایه ز آتشکده ی ماست فروغ مه ومهر

وه ازین آتش روشن که به جان من و تست...

 


نوشته شده در یکشنبه 88/12/23ساعت 9:47 صبح توسط الماس نظرات ( ) |

 

سنگی است زیر آب

در گود شبگرفته ی دریای نیلگون

تنها نشسته در تک آن گور سهمناک

خاموش مانده در دل آن سردی وسکون.

  

او با سکوت خویش

از یاد رفته ای است درآن دخمه ی سیاه

هرگز بر او نتافته خورشید نیمروز

هرگز بر او نتافته مهتاب شامگاه.

  

بسیار شب که ناله برآورد و کس نبود

کان ناله بشنود.

  

بسیار شب که اشک بر افشاند و یاوه گشت

در گود آن کبود.

 

سنگی است زیر آب،ولی آن شکسته سنگ

زنده ست،می تپد به امیدی در آن نهفت.

دل بود،اگر به سینه ی دلدار می نشست

گل بود،اگر به سایه ی خورشید می شکفت...


نوشته شده در یکشنبه 88/12/23ساعت 9:46 صبح توسط الماس نظرات ( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت

کد آهنگ

کد ماوس