می آیم می آیم می آیم با گیسویم ادامه بوهای زیر خاک با چشمهایم تجربه های غلیظ تاریکی با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار می آیم می آیم می آیم و آستانه پر از عشق می شود و من در آستانه به آنها که دوست می دارند و زنی که هنوز آنجا در آستانه پر عشق ایستاده سلامی دوباره خواهم داد..... سلامی به تو ساحل عزیزم همسرم که به من زندگی دادی آخرین شعری که گفتم باز یادم با تو بود من که غرق خویش بودم نمی دانم چه کس آنرا سرود در خیالم می سرودم از تو باز می گشودم پرده های رمز و راز می زدم بر سیم سازم پنجه ای می ساختم آهنگ و شعر تازه ای چون که شعرم رو به پایان می رسید پنجه هایم روی سازم می دوید باز نغمه نغمه چنگ تو بود گوش کردم آهنگ ، آهنگ تو بود ساز می زد ، شعر می آمد ولی بی اختیار دفترم افتاده از دستم ، کنار این ترانه خاطراتت زنده کرد عطر تو پیچید در جانم مرا دیوانه کرد یک نفر من را ز شعرم رانده بود گوئیا یک قصه از بی مهریت جا مانده بود آخرین شعرم همه یاد تو بود من که غرق خویش بودم نمی دانم چه کس آنرا سرود این شعر هم تقدیم تو همسر خوبم ساحلم دوست دارم پروانه باشم توی باغچه ها بگردم به کسی چیزی نگم از حسرت وازغم ودردم دوست دارم که ماهی باشم توی اقیانوس مواج یا که پرستویی که ساخته لونه ای رو شاخه کاج دوست دارم ستاره باشم توی آسمون تیره نورپاشم روی عالم بکنم چشمارو خیره توی دنیایی که هرجاش پر شده از خشم وکینه دیگه هیچ اثری نیست از محبت توی سینه پروانه، ماهی یا پرستو ستاره، هرچه که باشم دوست دارم تو باغ دل ها بذر خوشبختی بپاشم. باتو خوشبخت ترینم ساحلم همسر مهربانم
Design By : Pichak |