پنهان کن در آغوشت مرا مرا در نهانی ترین گوشه ی آغوشت پنهان کن آن سوی تاریکی بر پهنه ی زندگی آن جا که هوا از رویای بهار شفاف تر است و باران سرود آفتاب را تکرار می کند... راز چشمهایت ستاره ی بختم بود که درخشید و مهتاب را در نگاهم زمزمه کرد لبهایت خنده را که سال ها در گلو گم شده بود را در چهار سوی زمان دوباره فریاد کشید و آمدنت کویر دستانم را شکوفه باران کرد پنهان کن مرا در آغوشی که نامش دوست داشتن است ... فدای تو و عشق پاکت همسر مهربانم
نوشته شده در چهارشنبه 89/7/14ساعت
8:35 صبح توسط الماس نظرات ( ) |
Design By : Pichak |