سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق بی پایان

ای که می پرسی نشان عشق چیست ؛ عشق چیزی جز ظهور مهر نیست
عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی کوشش بی ادعا
عشق یعنی مهر بی اما ، اگر ؛ عشق
یعنی رفتن با پای سر
عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛ عشق
یعنی جان من قربان اوست
عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو
عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛ عشق
یعنی بوسه بی شهوتی
عشق ، یار مهربان زندگی ؛ بادبان و نردبان زندگی
عشق یعنی دشت گلکاری شده ؛ در کویری چشمه ای جاری شده
یک شقایق در میان دشت خار ؛ باور امکان با یک گل بهار
در خزانی برگریز و زرد و سخت ؛
عشق تاب آخرین برگ درخت
عشق
یعنی روح را آراستن ؛ بی شمار افتادن و برخاستن
عشق یعنی زشتی زیبا شده ؛ عشق یعنی گنگی گویا شده
عشق یعنی مهربانی در عمل ؛ خلق کیفیت به زنبور عسل
عشق
یعنی گل به جای خار باش ؛ پل به جای اینهمه دیوار باش
عشق یعنی یک نگاه آشنا ؛ دیدن افتادگان زیر پا
زیر لب با خود ترتم داشتن ؛ بر لب غمگین تبسم کاشتن
عشق ، آزادی ، رهایی ، ایمنی ؛ عشق زیبایی ، زلالی ، روشنی
عشق یعنی تنگ بی ماهی شده ؛ عشق
یعنی ماهی راهی شده
عشق یعنی آهویی آرام و رام ؛ عشق
صیادی بدون تیر و دام
عشق یعنی برگ روی ساقه ها ؛ عشق یعنی گل به روی شاخه ها
عشق یعنی از بدیها اجتناب ؛ بردن پروانه از لای کتاب
در میان این همه غوغا و شر ؛
عشق
یعنی کاهش رنج بشر
ای توانا ، ناتوان
عشق باش ؛ پهلوانا ، پهلوان عشق
باش
ای دلاور ، دل به دست آورده باش ؛ در دل آزرده منزل کرده باش
عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر ؛ واگذاری آب را بر تشنه تر
عشق یعنی ساقی کوثر شدن ؛ بی پر و بی پیکر و بی سر شدن
عشق یعنی خدمت بی منتی ؛ عشق یعنی طاعت بی جنتی
گاه بر بی احترامی ، احترام ؛ بخشش و مردی به جای انتقام
عشق را دیدی خودت را خاک کن ؛ سینه ات را در حضورش چاک کن
عشق آمد خویش را گم کن عزیز ؛ قوت ات را قوت مردم کن عزیز
عشق یعنی مشکلی آسان کنی ؛ دردی از درمانده ای درمان کنی
عشق یعنی خویشتن را گم کنی ؛ عشق
یعنی خویش را گندم کنی
عشق
یعنی نان ده و از دین مپرس ؛ در مقام بخشش از آیین مپرس
هرکسی او را خدایش جان دهد ؛ آدمی باید که او را نان دهد
در تنور عاشقی سردی مکن ؛ در مقام
عشق نامردی مکن
لاف مردی میزنی مردانه باش ؛ در مسیر عاشقی افسانه باش
دین نداری مردمی آزاده باش ؛ هرچه بالا میروی افتاده باش
در پناه دین ، دکانداری مکن ؛ چون به خلوت میروی کاری مکن
عشق یعنی ظاهر باطن نما ؛ باطنی آکنده از نور خدا
عشق یعنی عارف بی خرقه ای ؛ عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای
عشق یعنی آنچنان در نیستی ؛ تا که معشوقت نداند کیستی
عشق
یعنی ذهن زیباآفرین ؛ آسمانی کردن روی زمین
عشق گوید مست شو گر عاقلی ؛ از شراب غیرانگوری ولی
هرکه با
عشق آشنا شد مست شد ؛ وارد یک راه بی بن بست شد
کاش در جانم شراب
عشق باد ؛ خانه جانم خراب عشق
باد
هرکجا
عشق
آید و ساکن شود ؛ هرچه ناممکن بود ممکن شود
در جهان هر کار خوب وماندنیست ؛ رد پای
عشق در او دیدنیست
شعرهای خوب دیوان جهان ؛ سر
عشق است و سرود عاشقان
" سالک " آری ،
عشق رمزی در دل است ؛ شرح و وصف عشق کاری مشکل است
عشق یعنی شور هستی در کلام ؛ عشق یعنی شعر ، مستی ، و السلام


نوشته شده در سه شنبه 89/8/4ساعت 10:36 صبح توسط الماس نظرات ( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت

کد آهنگ

کد ماوس