سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق بی پایان

 
اکنون که شب از نیمه گذشته
و سکوت هم جا را فراگرفته
تاریکی و ظلمت سایه خود را بر سر شهر افکنده
و همه در خواب ناز کتم عدم فرو رفته اند
من با مهتاب سخن می گویم
از تو از محبت و مهربانیت
از عشق، دوست داشتن و صداقت تو
از دستان پر مهر و آغوش پر محبت تو
از ثانیه ها، دقایق و ساعت های سخت و ملال آور جدایی و تنهایی
از اینکه هر روز صبح به امید شنیدن صدای گرم و مهربانت از خواب بیدار می شوم
از روزهایی که با خیال و رویای با تو بودن سر می کنم
از چشمان خسته و مضطرب خود و از شب زنده داری های خود
از امید وصال و از حضور تو برایش می گویم
حضور تو که دلیلی شده تا روزهای سخت تنهایی را سپری کنم
حضور تو که باعث شده دنیای پوچ و بی ارزش را تحمل کنم
آری از حضور گرم تو برایش می گویم که روح سرد آدمهای اطرافم را آب کرده
از حضور تو برایش می گویم که روزنه امید را در دلم روشن کرده
از حضور تو می گویم که مرا از بایدها و شایدها و خوشی های زودگذر جدا کرده
و به عالمی دیگر کشانده و روحم را به پرواز در آورده
و از شور و شعفی که به خاطر حضور تو در وجودم، ایجاد شده برایش می گویم
اما چند شبی است که تنها هستم و در سکوت تنهایی غرق شدم
چند شبی است که مهتاب درپشت ابرها پنهان شده
و مهتاب را برای شنیدن حرفهایم پیش کش نمی کند
گویی پنداشته دیگر تنها ماه موجود در دنیا نیست
حال دیوار را شریک خود قرار دادم و با او سخن می گویم
تا اگر از دوست داشتن خودم نسبت به تو برایش گفتم از حسودی نرود
و اگر از غم و درد دوری و هجران و فراق برایش گفتم
از شدت دردهام کمر خم نکند و تنهایم نذارد
اما ساحلم از همه اینها مهربانتر توئی
توئی که تمام روز و شبم را در بر گرفته ای
و به این افتخار می کنم
 

نوشته شده در پنج شنبه 89/1/26ساعت 10:2 صبح توسط الماس نظرات ( ) |


Design By : Pichak

جاوا اسکریپت

کد آهنگ

کد ماوس