سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عشق بی پایان


نوشته شده در سه شنبه 89/4/22ساعت 10:48 صبح توسط الماس نظرات ( ) |

تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar22.com

 

دلم برای کسی تنگ است
دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است
دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد
دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند
دلم برای کسی تنگ است که تنم اغوشش را می طلبد
دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد
دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد
دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شندین صدایش را حسرت می کشد
دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد
دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست
دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده
دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده
دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است
دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است
دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است
دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است
دلم برای کسی تنگ است که محرم اصرار است
دلم برای کسی تنگ است که راهنمایی زندگیست
دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند
دلم برای کسی تنگ است .............

دلم برای تو تنگ است ساحــــــــــــلم

تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar22.com

 


نوشته شده در دوشنبه 89/3/31ساعت 10:40 صبح توسط الماس نظرات ( ) |

 

وقتی فکر میکنم که دلتنگ منی و دلت همیشه با منه...

    می خوام دلم رو فدای اون قلب مهربونت کنم...

وقتی فکر میکنم که منو دوست داری و تنها آرزوت منم ...

     می خوام تا آخرعمرم عاشقانه برات بخونم ترانه عشق رو ...

وقتی فکر میکنم که یه لحظه به من می اندیشی ...

     می خوام تموم لحظه هام به این بیاندیشم که چگونه اینهمه عشق و محبت رو

به تو ابراز کنم ...

وقتی فکر میکنم که به انتظار من نشسته ای ...

      تو بگو تا آخر عمر به انتظارم بنشین ، من تا آخرین حد این انتظار منتظر آمدنت میشینم...

وقتی فکر میکنم که برات ارزش دارم  ...

     تا آخرین نفس به پات میشینم و تا آخرین نفس ، یک نفس فریاد میزنم

   دوستت دارم...

اگه بدونی که چقدر دوستت دارم ...

      دلتنگی که سهله ، دلت برای یه  لحظه درکنار هم بودن پرپر میزنه ...

اگه بدونی که تنها آرزوی من تویی ...

      روزی صدها بار آرزو میکنی که به آرزوم برسم ...

اگه بدونی که همه لحظه های زندگی ام به تو می اندیشم ...

        تک تک لحظه ها رو می شماری و به عشق اون لحظه ها زندگی میکنی...

اگه بدونی که برام یه دنیا ارزش داری ...

        سفری به دور دنیا میری تا بفهمی چقدر برام عزیزی...

اگه بدونی که بدون تو میمیرم ...

 منو هیچوقت تنها نمیذاری ..

                ساحلم همیشه بمان                   

                 


نوشته شده در سه شنبه 89/3/4ساعت 3:5 عصر توسط الماس نظرات ( ) |

 

قلبی شکسته ، نا امید و خسته داشتم ، از آن قلب، تنهایک ویرانه بر جا مانده بود!

کسی وارد آن ویرانه نمیشد ، قلبش را به آن ویرانه هدیه نمیداد!

دیگر هیچ احساسی از عشق در آن قلب شکسته نبود و دیگر هیچکس هیچ

امیدی به عاشق شدن آن قلب نداشت!

آن ویرانه سرخ دیگر نه همدمی داشت و نه همدلی ! نه همصدایی داشت و نه همزبانی!

تو آمدی و افتخار دادی که به قلب سوخته من بیایی ! آمدی و افتخار دادی

که قلب مهربانت را به قلب شکسته من هدیه دهی!

آمدی و با مهر و محبت خودت مرا دگرگون کردی ، قلبم را تبدیل به باغ آرزوها کردی

با آن محبت و عشق خودت مرا عاشق خودت کردی.....

با آمدنت تمام امید ها و آرزوهایم زنده شدند و دوباره آهنگ دلنشین عشق

در قلبم نواخته شد و قناری پر شکسته دلم دوباره در آسمان آبی قلبم به پرواز در آمد....

عزیزم اینک که مرا از آن سیلاب غم و نا امیدی نجات دادی بیشتر از هر کسی

و بیشتر از هر عشقی تو را دوست میدارم ، بیشتر از کلام مقدس دوست داشتن

و بیشتر از هر آرزویی تو را دوست میدارم....

تا آخرین لحظه زندگی ام به تو وفادار خواهم بود و قدر تو را خواهم دانست

 به تو که تنها امید منی و به تو که امید هایم را دوباره زنده کردی افتخار میکنم

و با صداقت ، یکدلی و یکرنگی میگویم که خیلی دوستت دارم

آری اینبار خیلی بیشتر از

همیشه دوستت دارم عزیزم....

دوستت دارم برای تو کم است ، خیلی خیلی تو را دوست میدارم !

با آمدنت رویاهایی که حتی تصور آن در خواب نیز برایم دشوار بود

به حقیقت تبدیل شدند

و منی که تنهایی در جاده های خسته و خالی هیچ امیدی برای رسیدن

به پایان جاده نداشتم به مقصدم که همان قلب مهربان و عاشق تو بود رسیدم.....

عزیزم! ای فرشته نجات این قلب شکسته من ،....

 

 خسته دلان

 


نوشته شده در پنج شنبه 89/2/23ساعت 11:14 صبح توسط الماس نظرات ( ) |

 

مینویسم... دوستت دارم چون تنهاترین ستاره زندگی منی

دوستت دارم چون تنها ترین مصراع شعر منی

دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی

دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی

دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی

دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی

دوستت دارم چون به یک نگاه عشق منی

 

دوستت  دارم  چون  دوستت دارم

 

زیباترین لحظات عمرمی ساحلم


نوشته شده در شنبه 89/2/4ساعت 1:48 عصر توسط الماس نظرات ( ) |

 

با تو تمام فصل ها سر سبز و زیباست

آیینه چشمت پر از باغ تماشاست

با هر نسیم خنده شیرینت ای گل

در چشم های عاشقم شور تمناست

با تو تمام لحظه هایم شا عرانه است

گلواژه های شعر در قلبم شکو فاست

وقتی تو باشی روز هایم آفتابی ست

شب ها به چشم خواب من صد باغ رویاست

راز تمام فصل های صبح اشراق

در آن نگاه جاری سبز تو پیداست

باور کن ای هستی شعرم! تا تو هستی

پاییز هم لبریز از شو ریدگی هاست

تا عشق هست و تا امید و مهربانی

در کام ما این زندگی زیباست زیباست

ساحلم توبهترینی

 


نوشته شده در دوشنبه 89/1/30ساعت 9:59 صبح توسط الماس نظرات ( ) |

 
اکنون که شب از نیمه گذشته
و سکوت هم جا را فراگرفته
تاریکی و ظلمت سایه خود را بر سر شهر افکنده
و همه در خواب ناز کتم عدم فرو رفته اند
من با مهتاب سخن می گویم
از تو از محبت و مهربانیت
از عشق، دوست داشتن و صداقت تو
از دستان پر مهر و آغوش پر محبت تو
از ثانیه ها، دقایق و ساعت های سخت و ملال آور جدایی و تنهایی
از اینکه هر روز صبح به امید شنیدن صدای گرم و مهربانت از خواب بیدار می شوم
از روزهایی که با خیال و رویای با تو بودن سر می کنم
از چشمان خسته و مضطرب خود و از شب زنده داری های خود
از امید وصال و از حضور تو برایش می گویم
حضور تو که دلیلی شده تا روزهای سخت تنهایی را سپری کنم
حضور تو که باعث شده دنیای پوچ و بی ارزش را تحمل کنم
آری از حضور گرم تو برایش می گویم که روح سرد آدمهای اطرافم را آب کرده
از حضور تو برایش می گویم که روزنه امید را در دلم روشن کرده
از حضور تو می گویم که مرا از بایدها و شایدها و خوشی های زودگذر جدا کرده
و به عالمی دیگر کشانده و روحم را به پرواز در آورده
و از شور و شعفی که به خاطر حضور تو در وجودم، ایجاد شده برایش می گویم
اما چند شبی است که تنها هستم و در سکوت تنهایی غرق شدم
چند شبی است که مهتاب درپشت ابرها پنهان شده
و مهتاب را برای شنیدن حرفهایم پیش کش نمی کند
گویی پنداشته دیگر تنها ماه موجود در دنیا نیست
حال دیوار را شریک خود قرار دادم و با او سخن می گویم
تا اگر از دوست داشتن خودم نسبت به تو برایش گفتم از حسودی نرود
و اگر از غم و درد دوری و هجران و فراق برایش گفتم
از شدت دردهام کمر خم نکند و تنهایم نذارد
اما ساحلم از همه اینها مهربانتر توئی
توئی که تمام روز و شبم را در بر گرفته ای
و به این افتخار می کنم
 

نوشته شده در پنج شنبه 89/1/26ساعت 10:2 صبح توسط الماس نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8      >

Design By : Pichak

جاوا اسکریپت

کد آهنگ

کد ماوس